آدرس : استان فارس - شهرستان پاسارگاد - علی آباد کمین
این یک وبسایت با موضوع بسیج وبسیجی میباشد که علاوه بر بسیجیان پایگاه مقاومت بسیج شهید استقامت برای عموم مردم نیز قابل استفاده میباشد. شما میتوانید با عضویت در این سایت هر مطلبی که دوست دارید در همین سایت با اسم خودتان ارسال کنید.

بروز رسانی این پایگاه تا چه میزان مورد رضایت شما بوده است؟


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 105
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 105
بازدید ماه : 247
بازدید کل : 15568
تعداد مطالب : 95
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1

تماس با ما

به سایت پایگاه شهید استقامت علی آباد کمین خوش آمدید

پایگاه شهید استقامت علی آباد کمین

چاپ این صفحه
متن مورد نظر شما
تبلیغ متنی
محل تبلیغات شما در اینجا با قیمت مناسب

آمار مطالب

کل مطالب : 95
کل نظرات : 9

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 18

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 105
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 105
بازدید ماه : 247
بازدید سال : 500
بازدید کلی : 15568

در بزرگداشت 9 دی ماه

-

نه دی اقتدار عاشوراست

نه دی دست کربلاپیداست

نه دی پشتوانه فرداست

نه دی هر کسی به پا برخاست

سینه زن ها حماسه ساز شدند

رهبری گفت سرفراز شدند

-

گفت رمز دوام ما تقواست

بیرق انتقام ما تقواست

انتظار امام ما تقواست

دست گیر قیام ما تقواست

نه دی را فقط خدا دیدیم

روح ارباب کربلا دیدیم

-

تا ولی فقیه علمدار است

روح اسلام نیز بیدار است

آی مردم زمان پیکار است

یار چشم انتظار عمار است

رهبری روح سبز دوران هاست

رمز بیداری مسلمان هاست

-

از شهیدان جدا شدن مرگ است

از حسینیه پا شدن مرگ است

دور از روضه ها شدن مرگ است

واقعاً بی حیا شدن مرگ است

زحمت راه کج نمی ارزد

این دعای فرج نمی ارزد

-

ما کنار ولایتیم همه

بی قرار شهادتیم همه

تحت تعلیم هیئتیم همه

نسل سرخ بصیرتیم همه

همه هستیم با امام زمان

التماس دعا امام زمان

-

نکند از تو من جدا بشوم

من به حال خودم رها بشوم

دور از خط کربلا بشوم

مثل یک عده بی وفا بشوم

بی قرارم مرا نگاه کنید

یادی از داغ قتلگاه کنید

-

کاروان داغ دیده می آید

خواهری غم کشیده می آید

چه خمیده ، خمیده  می آید

تا سر، سر بریده می آید

پس گرفته سر برادر را

پس گرفته لباس و معجر را

-

دل پر اضطراب واویلا

کوچه های عذاب واویلا

آستین و حجاب واویلا

ماجرای شراب واویلا

شام رفته  کبود برگشته

از نبرد یهود برگشته

-

پیش او خصم سربه زیر شده

گرچه با نامحرمان اسیر شده

دیگر از روزگار سیر شده

بی حسینش چقدر پیر شده

حیف آخر سه ساله جا مانده

گوشواری از او به جا مانده

در بزرگداشت 9 دی ماه


بال پرواز گشایید که پرها باقی است بعد از این باز سفر، باز سفرها باقی است
پشت بت‌ها نشود راست پس از ابراهیم بت شکن رفت ولی باز تبرها باقی است
گفت فرزانه‌ای، امروز شما عاشوراست جبهه باقی است، شمشیر و سپرها باقی است
جنگ پایان پدرهای سفر کرده نبود شور آن واقعه در جان پسرها باقی است
گرچه پیروزی از آن من و تو خواهد بود شرط‌ها باقی است، اما و اگرها باقی است
" شرط اول قدم آن است که مجنون باشی" " در ره منزل لیلی که خطرها" باقی است1
نیست خالی دل ارباب یقین از غصه فتنه‌ها می‌رود و خون جگرها باقی است
سخن از فتنه شد و چرت غزل شد پاره واژه‌ها دربه در و قافیه‌ها آواره
قصه تلخ است چه تلخ است! بگویم یا نه؟ صبرتان می‌رود از دست! بگویم یا نه؟
شاید از قصه ما خُلق شما تنگ شود!
یا که این گفته، خود آغازگر جنگ شود
-
قصه آن بود که دشمن دهنش آب افتاد کشتی وحدت ما سخت به گرداب افتاد
آتش فتنه چنان شد که خدا می‌داند آنقدر دل نگران شد که خدا می‌داند
قصه آن بود که یک طائفه که فتنه ازوست دوست رادشمن خود خواند ودشمن رادوست
آری آن طائفه خود را ز خدا منفک کرد روی بر سامری آورد به موسی شک کرد
سامری گفت بیایید به شهرت برسیم با پرستیدن گوساله به قدرت برسیم
سامری گفت که در شور حکومت شعف است باید این بار به قدرت برسیم این هدف است
آری آن صدرنشینان بنی‌صدر شده خویش را قدر ندانسته و بی‌قدر شده
گرچه یاران علی بودند سازش کردند با معاویه نشستند و خوش وبش کردند
نکته‌ها بر لبمان رفت و خریدار نبود گوش آن طائفه انگار بدهکار نبود
آری آن طائفه می‌گفت:  نصیحت کافی است خسته‌ایم از سخن مفت! نصیحت کافی است
کم به تطبیق بخوانید ز تاریخ اینجا خیمه را نیست نیاز این همه بر میخ اینجا -
نیست در حافظه دهر، زهیر و طلحه کم بسازید در این شهر، زهیر و طلحه
کم بگویید ز صفین و جمل، این آن نیست " این همان قصه اسلام ابوسفیان" نیست2
داشت آن طائفه هر چند صدایی دیگر آب می‌خورد ولی فتنه ز جایی دیگر
قصه آن بود که یک طایفه درویش شدند جانماز آب‌کشان عافیت اندیش شدند
گاه از این سوی سخن گاه از آن سو گفتند هر چه گفتند در  آنروز دو پهلو گفتند
خواستند امر نماید به حمیّت مولا تن دهد باز به امر حکمیت مولا
همچو امروز پر از فتنه شود فرداها افتد این کار به تدبیر ابوموسی‌ها
پیش پای شرر عاطفه کُش خوابیدند پشت دیوار کج حادثه خوش خوابیدند
دوستان! حادثه نزدیک شده خوش باشید جاده لغزنده و تاریک شده خوش باشید
خوش بخوابید در این ابر، هوا دم کرده است سامری لشکری از حیله فراهم کرده است
سر این طایفه انگار که در آخور بود گوششان ظاهراً از حرف و نصیحت پُر بود -
الغرض روی سگ فاجعه بالا آمد خصمِ پنهان شده این مرتبه پیدا آمد
شادمان بود و بسی معرکه‌داری می‌کرد دشمن این حادثه را روز شماری می‌کرد
چشم مادر پی این حادثه چون کارون بود بد به دل راه ندادیم ولی دل خون بود
آه از آن فرقه با اجنبی خود نشناس گونه گون ظاهراً اما سر و ته یک کرباس
مهر بر لب زده بودند و تماشا کردند از پس حادثه‌ها چهره هویدا کردند
این جماعت چه شباهت به خمینی دارند؟! چقدر در دل خود شور حسینی دارند؟!
مگر این نغمه ز نِای شهدا جاری نیست؟ مگر این زمزمه در خون خدا جاری نیست؟
که سکوت من و تو وقت خطر جایز نیست کوفه کوفه است ولی ترک سفر جایز نیست
همه گفتند بمان مرتبه پیمایی کن در همین مکه اقامت کن و آقایی کن
دست کم سمت حوالی وطن هجرت کن ای عقیق از همه بگذر به یمن هجرت کن
همه گفتند بمان او سخنی دیگر داشت آن سفر کرده هوای وطنی دیگر داشت
-
کوچ کرد از وطنش بال و پری پیدا شد رفت در جاده شتابان سفری پیدا شد
شب تاریخ پر از قهقهه غفلت بود ناگهان عطر دعای سحری پیدا شد
بانگ زد عقل که" اقبالِ" شقایق با اوست " نعره زدعشق که خونین جگری پیدا شد " 3
گفت هنگام قیام است سر و جان بازید سر مدزدید اگر فتنه گری پیدا شد
وای اگر اهل بصیرت اُحد از یاد برند چون غنیمت زدگان ترک خود از یاد برند
وای اگر مزرعه‌ها سوخته با رعد شود ملک ری آفت عُمر عمَر سعد شود
گفت ای پاکدلان ختم به خیر است این راه راه بیداری صد حر و زهیر است این راه
گفت ای پاکدلان سنت مألوف چه شد ای جوانان عرب امر به معروف چه شد
این چنین بود اگر یک شبه رسوا شد خصم با دو صد دبدبه و کبکبه رسوا شد خصم
این چنین است که ما بیرق و پرچم داریم هر چه داریم من و تو ز محرم داریم
هر چه داریم از آن مرد شهادت پیشه است که نماد شرف و عاطفه و اندیشه است
-
آنکه آموخت به موسی جگران نیل شدن بر سر ابرهه‌ها جیش ابابیل شدن
بین محراب دعا چون زکریا بودن در دل طشت زر حادثه یحیا بودن
این چنین بود که ایران همه عاشورا شد با سر انگشت دعا مشتِ خیانت وا شد
و حسین بن علی باز به امداد آمد و چنین بود خدای تو به مرصاد آمد
عبرت آموز ز تاریخ که خائن کم نیست این هم از عبرت ایوان مدائن کم نیست
وخدا هست و هرآن چیز که از وی باقی است فتنه خاموش شد اما نهم دی باقی است ===
1. در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن/ شرط اول قدم آن است­که­مجنون باشی(حافظ)
2. آن همان قصه اسلام ابوسفیان است
(محمدکاظم کاظمی)
3. اقبال لاهوری
(حجه الاسلام جواد محمدزمانی)
*****
چندی است که در شهر صدا پیچیده

انگار فضای شهرمان نورانی است
از رعد طنین یا ابا عبدالله
و از برق نگاهمان زمین بارانی است
-
از لقمه پاک پدران ممنونیم
در سینه محبت خدا آورده
احسنت به شیر و اشک مادرهامان
درس ادب و عشق و وفا آورده
-
یک عمر اگر سیاه بر تن کردیم
بر سینه مان ولای حق تابیده است
از جوشش چاه زمزم صورتمان
پیداست که کوثر علی باریده است
-
شکرانه این نعمت بی حد خدا
تا آخر عمر سینه زن می مانیم
در سایه سید علی خامنه ای
حامی ولایت و وطن می مانیم
-
روز نهم از ماه ده و... یخبندان
ده روز ولی بود که جان ها می سوخت
نه روز اگر چه در زمستان... اما
از هرم عزاش استخوان ها می سوخت
-
آن روز تمام خلق در شیون بود
جن و ملک و حور و پری و انسان
آن روز مسیحی و کلیمی حتی
پشت سر هیئت حسینی گریان
-
یک باره تمام مشت ها وا شد و بعد
تاریکی تاریخ هویدا می شد
یک عده فریب خورده و دنیادوست
... انگار دوباره کوفه بر پا می شد
-
انگار غروب و عصر عاشورا بود
پر گشت تمام شهر از آتش و دود
با هلهله و سوت و کف و شادی و رقص
شیطان به امید انتقام آمده بود!...
-
تاریخ پس از کرب و بلا را خواندیم
احوال یکایک امم را... تنها
... از نسل بنی امیه بر می آید
آتش بزند پرچم عاشورا را
-
ای کاش که منتقم ز ره باز آید
تا پاره کند خرقه سالوس و ریا
در باورمان هست که بر می گردد
تا باز ستاند انتقام ما را
-
دلبسته و بیقرار ثاراللهیم
مختار ندیده همگی خونخواهیم
کوری دو چشم دشمن خامنه ای
ما عاشق روز نهم دی ماهیم
-
روزی که گرفت حال بت ها، نه دی
تاریخ حماسه سازی ما، نه دی
یک بار دگر اگر بیاید فتنه
هر روز شود به عشق آقا، نه دی
*****
 
با هیچ کس جز مرتضی کاری نداریم
ما جز امیرالمومنین یاری نداریم
ما شیعیانِ حیدر کرار هستیم
عزت گرفتیم از علی، خواری نداریم
کوری وهابی، علی را دوست داریم
شیریم و بهر موش آزاری نداریم...
اما اگر دشمن به قصد جنگ آید
الگو به جز خط علمداری نداریم
ما با ولایت تا شهادت عهد بستیم
ما با کسی جز رهبری کاری نداریم
سید علی فرمان دهد جان می سپاریم
ما ایده ای جز مشی عماری نداریم
ما تا ظهور یار، یار انقلابیم
در کاخ های فتنه دیواری نداریم
******  
دلم دوباره نفس تازه کرد آقا جان
ببین تفاوت احساس و عشق در انسان
چه شد به سینۀ هشتاد و هشت، خود دیدی
خودت بیاورش آن را به پهنۀ میزان
ستیز شمر و یزید زمان به عاشورا
مصاف لشکر میخانه با حسین زمان
چه فتنه ای که به پا شد به نام آزادی
چه خیمه ها که به آتش زدند بی دینان
ولی دوباره طلوعی نمود عشق شما
به حکم حب ولایت قیام شد فرمان
بهار بار دگر زد جوانه در نه دی
نشست خنده به لعل امام و سرورمان
همیشه عشق حسین است آن که پیروز است
نه حس و حال هوس های پیرو شیطان
بیا که دل به هوای تو گشت شیدایی
بیا به حق حسین و به حق اشک روان
«رضی» دگر سخنش حرف روز موعود است
بیا که نامۀ عمرم همی رسد پایان
*****
 
9 دی نور ایمان منجلی بود
9 دی ذکر لبها یا علی بود
9 دی روز مرگ اهل فتنه
9 دی روز بیعت با ولی بود
-
نماد صبر و عزت بود، آن روز
شُکوه استقامت بود، آن روز
تمام نقشه ها شد نقشِ بر آب
تجلّی بصیرت بود، آن روز
-
9 دی روز حق، روز خدا بود
شُکوه غیرت اهل ولا بود
دم «یا لیتنا کنّا معک» داشت
9 دی «کل ارض کربلا» بود
*****
 
ترکیب بند عاشورایی 9 دی
ای یار و همدمم به خزان و بهارها
ای یار قد شكسته میان غبارها
ای محرم همیشگی استعاره ها
ای شاهد نگاه من و چشمه سارها
فرصت بده قلم! كه دوباره بخوانمت
رخصت بده برای یكی از هزارها
بگذر ز من كه كام تو را تلخ می كنم
ای با وفا ترینِ همه غم گسارها
تاریک و تار گشته دگر قاب دیده ام
از انعکاس فتنۀ آن نابکارها
سالی اگر چه رفت، نرفت از نگاه خون
تصویر رقص و هلهلۀ روزه خوارها
گویم چو قامتت به تو كوتاه و مختصر
«من گنگ خواب دیده و عالم تمام كَر»
-
شب سیرتان به دشنه نقاب قلم زدند
با سوت و كف شبانه به طبل ستم زدند
شب تا سحر به كوی و خیابان به افتخار
بر روی خون پاك شهیدان قدم زدند
در محفل بهاری دنیا از اوج كین
سنگی بر آبگینۀ اسرار جم زدند
آنان که بود، باور مردم امیدشان
چندی ز نام روح خدا جمله دم زدند
بهجت گرفت چهرهٔ شان را به روز درد
بر لوح دین به مفسده مهر عدم زدند
این گونه شد كه لشگری از جادۀ نفاق
عریان ترین فساد زمان را رقم زدند
خرداد اگر دوباره مهی پر عذاب بود
تنها رهِ گشایش یك انقلاب بود
-
زآن ساعتی كه آتش فتنه زبان گرفت
گویی دوباره پیكر ابلیس جان گرفت
موجی پلید در سحری سخت پر غبار
بال نفاق از پر اهریمنان گرفت
در حلقۀ زمان، پس از این اتفاق شوم
دستی سیَه دوباره به كف ریسمان گرفت
آذر كه بود، كینه كه بود، انتقام بود
از فتنه باز راه نفس استخوان گرفت
از بعد قرن ها دگر آن شانه های ظلم
از دست مردمان مدینه نشان گرفت
در ظهر جمعه ای به بلندای عشق و صبر
بغضی گلوی پاک همه آسمان گرفت
از آن نماز با همۀبار رنج ها
لختی دل شكستۀ گردون امان گرفت
فردا شد و منارۀ گیتی سیاه شد
حتی كلام حق به زمین فرش راه شد
-
صبحی رسید و هرزه علف ها درآمدند
فریادهای كاغذی از گِل برآمدند
صبحی دمید وبی خردان در پی نزاع
با روح حق به غائله یك لشگر آمدند
در ازدحام بی كسیِ آن امیر عشق
نامردمان به شاكله ای دیگر آمدند
با هجمه های مردم عاری ز عاطفه
دستان طفل غمزده ای بر سر آمدند
همراه چكمه و قدم دشمنان قدس
جمعی به جنگ كودك بی مادر آمدند
در سردی نگاه پر از حیرت زمین
گویی برای توطئۀ آخر آمدند
ابلیس اگر نبود، به زنجیر حق اسیر
می گفتی این همه، ز سپاه شر آمدند
با روزه بر لب همگان ذكر می رسید
از كام عده ای به زمین آب می چكید
-
با آن كه نیست آن كه ز هستش نشانه هاست
نامش هنوز، صدر همه جاودانه هاست
از یاد او به خاطر گردون هنوز هم
دیباچه ای ز ساده ترین عاشقانه هاست
رفت و ندید او كه چه سان بعد رفتنش
بر قلب یاورش ز شراره زبانه هاست
زان بوته هاکه همره او بارور شدند
بر دامن زمانه عجب نوبرانه هاست!
دستان عشق بسته و دست فراق باز
یادش به سان تجربۀ تازیانه هاست
این بیت اگر كه خسته و بی وزن و قافیه است
تصویر بی تفاوت بیت ترانه هاست
تصویر قدسی اش به کفِ دستِ باد بود
گویی که نیم روی چو ماهش زیاد بود!
-
ای آن كه هست عشق تو گیراتر از همه
وی آن كه بود روز تو والاتر از همه
شرمنده ام نشد که شهید غمت شوم
ای شام دردهای تو یلداتر از همه
بیرق كه­سوخت،خیمه كه­سوخت،جان­عشق­ سوخت
دشمن، تمام كور و تو بیناتر از همه
شد سرفراز، آتش و سنگ و عدوی پست
روزی كه بود نام تو بالاتر از همه
آقا بسوخت بیرق ساقیِ تشنه لب
با مشك خشك و دیدۀ دریاتر از همه
این بار اگر چه خارجیان موج می زندند
کِی شد دگر خیام توتنهاتر از همه؟
آنجا اگر نبود کسی یار و یاورت
این جا سپاه اشک، مهیاتر از همه
باران وزید یكسره در جاده های نور
بر یاری نگاه تو یا زینب الصبور
-
طی شد شب غم و قدمی در فنا گذاشت
رسوا شد آن كه پایۀ كین را بنا گذاشت
ملت به جوشش از همه سوجلوه گر شدند
فریادشان نشان «نهم» را به­جا گذاشت
غربت چكید از سر دیوار دیده ها
آخر چرا عدو به دل شیعه پا گذاشت؟
خورشید پر كشید ز شوق حضورشان
بر رنگ شب طلیعۀ بی انتها گذاشت
از بعد آن غروب، دگر این موج حق طلب
این فتنه را به عهدۀ اهل قضا گذاشت
بهمن رسید و سبزترین موج فتنه هم
بر دوش خود ز زردی دنیا قبا گذاشت
طوفان عشق ساحل خون را كنار زد
ننگین بتان خار و زبون را كنار زد
-
از سوز ناله ای كه دگر بی اثر شده
هر عابری ز كوی دلم با خبر شده
آقا بیا كه جان به لب عاشقان رسید
سید علی به راه شما دیده تر شده
دشمن نشان نمود و منافق نشانه رفت
بر قلب سیدی كه دگر خون جگر شده
آقا بیا كه خسته از این داغ غربتیم
جانا بگو كه موسم ختم سفر شده
ما مردمان كوفه نبودیم و نیستیم
این سینه ها برای تو مولا سپر شده
بازآ دگر پناه دل خسته العجل
حالا كه پای ثانیه ها خسته تر شده
ماه منیر فاطمه، ای حجت خدا
آمد زمان بانگ انا المهدیت بیا
*****
هوا آشفته بود و شهر مجنون

زمين سر در گريبان، چشم پر خون
حماسه مي‌خروشيد از گلوشان
ز رگ‌ها خون غيرت سخت جوشان
كه عاشورا كسي رقصيده؟ او كيست؟
چه كس با شاه دين جنگيده؟ كوفيست؟!
از اين غم شهر گويا پر ز شير است
دی از گرماي اين دل‌ها چو تير است
همه عمارگون، آماده، هوشيار
تمام شهر بيدارند، بيدار
كسي حرمت شكن آشوب كرده
شغالی بيشه را مخروب كرده
الا اي فتنه گر، شيطان، حرامی!
ميان بيشه‌ی شيران خرامی؟!
شما، اي جمله عالم گوش داريد
كلام آوازه‌ی بر گوش داريد
به ايران، رهبری فرزانه داريم
اشارت او كند، جان مي‌سپاريم
الا اي فتنه‌گر، ما مَرد جنگيم
براي رجمت اي ابليس، سنگيم
چو شمشير آخته، در دست اوييم!
بميريد از حسد، سرمست اوييم
ابابيليم اگر بر فيل‌هاييد
چو ريگي نرم آخر زير پاييد
9 دي سيل مردم باز جوشيد
تمام سينه‌ها آخر خروشيد
خس و خاشاك را از شهر راندند
سران فتنه زير پاي ماندند
ولي حرفيست بي پيرايه‌اي دوست
كه اين حرف از زبان يار حق گوست
«بصيرت» ياب، بيدارست دشمن
ز حقد و كينه تبدار است دشمن
صف آراييست! اما در غبار است
ميان فتنه ره دشوار و تار است
چراغ راه ما را جز وليّ نيست
كسي رهبر به جز «سيدعلي» نيست
(مهدی علي محمدی برادر شهيد)
*****
 
محرم بود و دلها کربلایی
نواها جمله بودند نینوایی
تمام شیعیان در ناله و غم
ز سوگ سیـد و سالار عالم
به هر تکیه نوای نوحه خوانی
به هر منبر صدای روضه خوانی
تمام عاشقان بودند سیه پوش
نوای یا حسیــن پیچیده در گوش
همه جا رنگ و بوی کربلا داشت
همه دلها ندای یا خدا داشت
همه جا لاله می روئید از گِل
همه جا عشق می پیچید در دل
در آن سو مردمانی بس تبه کار
ز هر جا دین و ایمانست بیزار
همه اخلاقشان خوی یزیدی
تمام کارشان کفر و پلیدی
شکستند حرمت ماه محرم
به روز عشر در این ماه  ماتم
تو گویی کوفه باز تکرار گردید
سر سردار حق سنگسار گردید
صدای شادی و رقص شیاطین
نمود تکرار عاشورای خونین
خروشید ملت ایران با هـم
بنای ننگ را کوبیــد در هـم
ز جا برکَند چشم فتنــه ها را
کجا ایران سِزَد این ماجرا را
بدان دشمن که راه ما حسینـــی است
زعیم و پیشوای ما خمینــــــی است
طریق مـا همان راه علــــی است
علمدارش کنون سید علــــی است
به لطف حق ولایت پایدار است
سعادت با ولایت بر قرار است
گزارد شکر حق هر لحظه راجی
بود چشم انتظار روی ناجی
خداوندا رسان صاحب زمان را
گلستان کن به لطف خود جهان را


تعداد بازدید از این مطلب: 114
موضوعات مرتبط: عمومی و مذهبی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود